کتاب “آفتاب پرست عجیب”
با خودش گفت: «من چقدر کوچک و تنبل و ضعیفم! کاش مثل خرس قطبی بزرگ و قشنگ بودم.»
چیزی نگذشت که آفتابپرست به بزرگی و سفیدی یک خرس قطبی سفید شد.
مرغ ماهیخوار هم خیلی زیباست. کاش من هم به زیبایی او بودم.
و فوری صاحب دو بال بزرگ با پرهای صورتی و دوپای بلند، مثل پاهای مرغ ماهیخوار شد.
آفتابپرست کوچک سبزرنگ داستان هروقت گرسنهاش میشد دنبال غذا نمیرفت، بلکه آرام مینشست و منتظر میشد تا غذا پیشش بیاید. تنها چشمهایش را به بالا و پایین و اینطرف و آنطرف میچرخاند. هروقت که خوشحال بود، رنگش سبز براق میشد و هروقت که ناراحت بود، رنگش خاکستری تیره میشد. با وجود این زندگی برایش چندان هم جالب نبود. یک روز آفتابپرست از تپهای بالا رفت. به پایین نگاه کرد و یک باغوحش دید! آفتابپرست تا آنوقت حیواناتی به این قشنگی ندیده بود، پس آرزو کرد شبیه حیوانات دیگر باشد و این شروع دردسرهای این آفتابپرست بامزه بود!
ویژگی ها:
سن: 3 تا 6 سال
قطع: رحلی
نوع جلد: شومیز
وزن: 110 گرم
تعدا صفحه: 32
نوع کاغذ: تحریر
انتشارات: کانون پرورش فکری
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.